زندگی

ساخت وبلاگ
امشب یه چیزی حالمو گرفت ... بعد از چهار سال اضطراب و دلهره خداروشکر بالاخره تموم شده بابا رضایت داد...من از همون اول گفتم هیچ چشم داشتی به ارث و اینجور چیزا ندارم نه اینکه نیاز نداشته باشم ، خیلی هم پول لازمم ، ولی سر قضیه خونه خیلی زجر کشیدم ، خیلی دعا کردم به خیر بگذره و الانم سپاسگذار خدای خوبم هستم ... دلم گرفت وقتی بی توجهی داداشامو دیدم ، بازم به معرفت داداش کوچیکه ، قصد نداشتم برا خودم بردارم میخواستم سهم خودمو به یکی از خودشون (داداشم )بدم که اوضاع مالی خوبی نداره، ولی نشد ، دعا میکنم خدا به پولشون برکت بده و همیشه زندگی خوبی داشته باشن... خیلی وقتا به حرفای قدیمیا فکر میکنم حق دارن بگن عجب دوره زمونه ای شده ...دیگه خواهر و برادر هم به هم وفادار نیستن... این نیز بگذرد... زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zohre602 بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 15:50

به دیدارم بیا هر شبدر این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند دلم تنگ استبیا ای روشن، ای روشنتر از لبخندشبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی هادلم تنگ استبیا بنگر، چه غمگین و غریبانهدر این ایوان سرپوشیدهوین تالاب مالامالدلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی هاو این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی بیا، ای هم گناهِ من در این برزخبهشتم نیز و هم دوزخ به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با منکه اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی هاو من می مانم و بیداد بی خوابی در این ایوان سرپوشیده ی متروکشب افتاده ست و در تالابِ من دیری ستکه در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی هاپرستو ها بیا امشب که بس تاریک و تنهایمبیا ای روشنی، اما بپوشان رویکه می ترسم تو را خورشید پندارندو می ترسم همه از خواب برخیزندو می ترسم که چشم از خواب بردارند نمی خواهم ببیند هیچ کس ما رانمی خواهم بداند هیچ کس ما را و نیلوفر که سر بر می کشد از آبپرستوها که با پرواز و با آوازو ماهی ها که با آن رقص غوغایینمی خواهم بفهمانند بیدارند شب افتاده ست و من تاریک و تنهایمدر ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابندپرستو ها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی بیا ای مهربان با من!بیا ای یاد مهتابی... زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zohre602 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 15:50

یک دلم رو بسوی قبله ی هشتم دارد یک دلم میل حریم حرم قم دارد خواستم روضه بخوانم ز برادر، دل گفت خواهرش وقت عزا حقّ تقدم دارد *** چه قدر، جان برادر به زمین می افتی ای عزیز دل خواهر به زمین می افتی تو علی هستی و در کوچه بسمت حجره مثل زهرای پیمبر به زمین می افتی *** این عبایی که کشیدی به سرت یعنی چه این قد خم شده و مختصرت یعنی چه کاخ مأمون چه به روز دل تو آورده روی لب، لخته ی خون جگرت یعنی چه *** از نفس های تو اندوه و غمت می ریزد هر قدم، عمر تو پای قدمت می ریزد هی نفس، سرفه، نفس، سرفه، نفس، وای چقدر پاره پاره جگر از بازدمت می ریزد *** حجره بسته است برادر، چه سرت می آید چه کسی بر بدن محتضرت می آید خواهرت نیست اگر، مانده برایت پسری شکر حق، لحظه ی آخر پسرت می آید *** خوش بحالت! پسری مانده برایت، مولا قوّت بال و پری مانده برایت، مولا خوش بحال پسرت، هست سرت در بر او خوش بحالت که سری مانده برایت مولا زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zohre602 بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 15:50

خیلی خیلی خیلی دلم زیارت میخواهد...

آقا بی هیچ بهانه ای دلتنگتون شدم ...

بنگر که من از مرز جنون رد کردم ، آقا بطلب هوای مشهد کردم ...

آقا میشه خیییلی زود و تنهای تنها بیام پیشتون ؟ قول میدم هیچ چیز دیگه ای ازتون نخوام ، آقا فقط خود خود شما رو میخوام یه دنیا دلم براتون تنگ شده ..

آقا بهم معرفت زیارت بده ، دلم میخواد با تمام عشق زیارتتون کنم ...

آقا منتظرم ...

زندگی...
ما را در سایت زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zohre602 بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 15:50